اولین دکتر داروساز کوخرد

حاجی جعفر محمد جعفر
( مرحوم حاجى جعفر پالاش )
اولین دکتر داروساز  کوخرد

حاج جعفر پالاششارقـه یکى از شهـرهـاى امارات متحـده‌ی عـربی دیده به جهان گشودند، تحصیلات علمى خودرا در مکتب خـانــه‌ی شارقـه فـرا گـرفتند و به علوم عـربـی و فـارسـی، و منقول و معقول آشنایى پیدا کردند.
در سن پانزده سالگى همراه پدر بزرگوارش مانند سایـر مـردم شارقه در پـایگاه نیروى هوایى انگلیس که در آن زمان در امـارت شارقه مستقر بودند و به  محطه
معروف بود، مشغول کار می‌شوند، دیرى نمی‌گذرد که بـه زبان انگلیسى آشنایى کامل پیدا می‌کنند و به راحتى می‌تـوانند صحبت کنند.
ایشان به مطالعه علاقه‌ی فراوانـى داشتند و صاحب قلم نسخی بوده، نویسنده چیره دستى بودند. بـعد از حـدود دو سال در محطه ایشان به عنوان متـرجم بـه کار گماشته می‌شوند. در حین شغل جدیـدش با آقـاى
دکتر روبرت ویلیام  دکتر کلینیک پایگاه هـوایـى انگلیس آشنایى پیدا می کنند، آقاى
دکتر ویلیام وقتى می‌بینند که ایشان جوانی هوشیار و باسواد هستند بـه وى پیشنهاد می‌کنند کـه تعلیم خـود را تمـام کنند، ایشان هـم بـه نصیحت دکتر گـوش مى دهند و به تعلیم خود در آن پـایگاه و زیر نظر دکتر ویلیام ادامـه مى دهند و بعد سه سال تحصیل زبان انگلیسی خود را به پایان می‌رسانند و بـه مـدرک  طب صیدلیه یا   دکتر داروساز  نایل مى گردند.

یشان در سـال 1341 هـ . ق در امـارت پس از در یافت آن مـدرک در داروخـانـه ی محطه  در پایگاه نیروى هـوایى، زیر نظـر دکتر ویلیام مـدت چـهار سال کارمی کنند  و سپس در سال 1365 هـ .ق عازم بحرین مى شوند.
در بحرین مدتی نزد خویشاوندانش مى مانند و بعد از اینکه پاسپورت ( گذرنامه ) بحرینی مى گیرند عازم
عـربستان سعودى
می شوند.
     در عـربستان سعودى در یکى از داروخـانـه هـاى شهـر
الخبر به کار می پردازند. پس از مـدتى از شهر الخبر عازم شهر  الـدمـام
مى شوند و در شهر الدمام داروخانه‌اى را به نام خودشان تأسیس مى کنند.
      ایشان در هر سالى که به کوخرد مى آمـدنـد مقدار زیادى دارو همـراه خودشان مى آوردنـد و به طور رایگان بیمـاران را معالجه مى کردنـد. ایشان اولین کسی از کوخرد هستند که به این مـدرک بزرگ علمى نائل شده‌اند و
اولین  دکتر داروساز  در کوخرد مى باشند.

مجنین ایشان اولین کسی هستند که دوربین عکاسی را بـه کـوخـرد آوردنـد. درسال 1945 میلادى دوربینی از نوع آگفا ایسولیت AGFA ISOLETTE ساخت آلمان داشتند.

     حـاجی جعفـر

محمـد جعفـر دکتـر داروساز مشهـور کـوخـرد، نامش با اولیـن دوربین عـکاسـی کـه وارد کـوخـرد شده است ارتباط یافته است، ایـن مـوضـوع از زبـان خـودشان اینچنین بیان شده است:     مهنـه یا شغل عکس‌بردارى پـیش یک عکاس انگلیسی که در نیروى هوایى انگلیس کار می‌کرد یاد گرفتم. آن زمان من در نیروى هوایى انگلیس که در امارت شارقـه مستقـر بـود و به نـام محطه معروف بـود بـه سمت مترجمی کار می‌کردم، این شخص آقاى استیفن نام داشت، ایشان مسؤول غرفه‌ی عکس در ارتش بـودند. مـدت دو ماه و در هر روز چهار ساعت آمـوزش می دیدم، و پس از آن در اولین روز تعداد 30 فیلم و یک دوربین عکاسی بـه مـن دادند و گفتند بروم و تمام آن فیلم‌ها را عکس‌برداری کنم، من هـم رفتم از محطه بیرون و چشمم به هـرچـه مى افتاد از آن عکس می گرفتم. شتر، الاغ، مرغ، پـرنـده، درخت، کـوه و خلاصه هـرچـه جلو چشمم می آمـد عکس می گـرفتم، و عصـر تمام فیلم‌هایـى که عکس‌بـردارى کرده بـودم را مى آوردم بـه  اطاقى  کـه در آن عکس ظاهـر مـى کردنــد.  ظاهـر و چاپ کردن عکس‌ها به عهده‌ی خودم بـود و مجبور بودم فیلم‌هایى که عکس بردارى کرده بودم را خودم ظهور و چاپ کنم.
     پس از یک ماه کـه در این کار گذرانـدم، از آقاى استیفن تشکر کردم و مقدارى فیلم از ایشان گـرفتم و همچنین دوربینی کـه از قبل سفارش آن را کرده بودم و یکى از دوستانم از عربستان سعودى برایم آورده بود را گرفتم و در محل مخصوص خـودم شغل عکس‌بردارى را شروع کردم. روزهایـى کـه در  محطه کار نـداشتم عکس‌بردارى می‌کردم و شب عکس‌ها را ظاهر  و چاپ می‌کردم. امـا هنگامى کـه بـه کوخرد مى رفتم و در
جعفرآباد ( مؤه مهمد )
ساکن بـودیـم، با مشکلات بیشترى مـواجـه بـودم، مخصوصا در موقع ظهور و چـاب کردن عکس. بـه دلیل مشکلات ناشی از تـاریکی و نبـودن بـرق، در آن گرمای شدید، در دریـائــی از عـرق غـرق مـی شـدم.
     بعضی از اوقات در روز فیلم  ظاهر و چاپ می کردم، ولى نـور آفتاب کارم را به تـأخیر مى انـداخت و کار بسیار دشوار مى کرد، چون که این فیلم ها را در خـانـه ی کاهگلی‌مـان کـه در آن نشسته بـودیـم ظاهـر مـى کـردم و با وجـود اینکه تمـام روزنه های خانـه را با پارچه های کهنه و حصیر و  تکو
(نوعی فرش ساخته شده از برگ نخل) پوشانده بـودم و تمام سوراخ ها و شکاف دیـوارها را گرفته بـودم ولى باز هـم نـور آفتـاب بـه داخل اطاق کارم مى آمـد و کارم را دشوار کرده بـود. ظهور و چاپ عکس در آن شرایط خیلى کار دشوارى بـود ولی به هرحال من از کار خود خرسند بـودم و کارم را خیلى دوست داشتم و تقریبا در حدود 40 سال عکاسی را ادامه دادم. 
 

اولین رادیـو ترانزیستوری نیز در سال 1947 میلادى  توسط ایشان بـه کـوخـرد آورده شد . این رادیو از نوع انـدریـا ONDORIA  و  ساخت هلند بود.
 

ایـن مصاحبه در سال 1986 میـلادى هنگامى کـه حـاجى جعفر محمد جعفر بـه  دبـی تشریف آورده بودند انجام شده است.
 حاجی جعفر محمد جعفر در سال 1411 هـ . ق  و در سن 70 سالگی در کوخرد وفات یافتند.           
                                          یادش جاویدباد

منبع 

پدر روزنامه نگاری هرمزگان

شاید کمتر هرمزگانی بداند که یکی از موسسین و اولین مدیر روزنامه با سابقه کیهان یک هرمزگانی بوده است و او کسی نیست مگر استاد عبدالرحمن فرامرزی. کسی که در شهریور سال 1306 (زمانی که شاید بیش از نیمی از مردم ایران حتی یک جریده را ندیده بودند) مجله «تقدم» را به کمک برادرش در تهران انتشار داد. 

استاد عبدارحمن فرامرزی 

 

استاد عبدالرحمن فرامرزی به نقل از ویکی پدیا

عبدالرحمن فرامرزی (زاده ۱۲۹۰ خورشیدی یا ۱۲ ربیع الاول ۱۳۱۵ (قمری) فرامرزان فارس - درگذشته ۲۰ تیر ۱۳۵۱ تهران) (فرزند شیخ عبدالواحد) روزنامه‌نگار و سیاست‌مرد ایران. او در چند دوره نماینده مجلس و مدتی سردبیر روزنامه کیهان بود.

نامه‌های اعتراضی او در کیهان در مورد غائله آذربایجان خطاب به جعفر پیشه‌وری در کتابی به نام "استاد فرامرزی و قضیه آذربایجان" گردآوری و منتشر شده‌است.[۱]

عبدالرحمن فرامرزی در سال در سال ۱۳۱۶ هجری قمری در گچویه یکی از دهستانهای بزرگ منطقهٔ فرامرزان از توابع بخش جناح شهرستان بستک هرمزگان به دنیا آمد. وی در سنین جوانی عازم کشور بحرین می‌شود و در مدارس آن کشور به تحصیل علم می‌پردازد. پس از مدتی دوباره به زادگاه خود بر می‌گردد. سپس به تهران می‌کوچد. در تهران به مراتب عالیه می‌رسند و یکی از مشاهیر روزنامه نگاران آن دوران می‌شود. عبدالرحمان فرامرزی، نویسنده بزرگ معاصر و استاد دانشگاه، چند دوره وکیل مجلس شورای ملی، وکیل پایه یک دادگستری و مدیر روزنامه کیهان در سال ۱۳۵۱ هجری قمری [شمسی] در تهران فوت کردند. 

1- فرامرزی، عبدالرحمن، استاد فرامرزی و قضیه آذربایجان، تهران: انتشارات دستان، ۱۳۷۹  

 

 

استاد عبدالرحمن فرامرزی به نقل از تابش

استاد عبدالرحمن فرامرزی کیست؟
رستم فتوت
حدود یک قرن پیش یعنی در سال 1315 هجری قمری در یک خانواده مذهبی و دینی به دنیا آمد، که او را «عبدالرحمن» نامیدند. نام پدر عبدالرحمن، عبدالواحد بود که همراه با خانواده خود در روستای «گچویه» فرامرزان بستک زندگی آرامی داشتند.
عبدالرحمن چون بقیه همسالان خود، در دوران کودکی به مکتب خانه می رفت و کتاب آسمانی قرآن و کتابهای دیوان حافظ شیرازی و بوستان و گلستان سعدی را در آنجا یاد می گرفت.
عبدالرحمن خیلی علاقمند به علم و دانش بود و به همین خاطر به کمک هوش سرشارش همه چیز را زود می آموخت.
پس از دوران کودکی، عبدالرحمن برای کسب بیشتر علم و دانش به کشور بحرین می رود و با زبان و ادبیات عربی که زبان قرآن و سنت است، آشنا می شود. عبدالرحمن چون تشنه ی علم آموزی بود، برای تکمیل اطلاعات و آموخته های خود به کشور عربستان سعودی می رود و پس از فراگیری دانش های عالی و علوم قدیم، به کشور خودمان ایران می آید و در تهران به معلمی و تدریس در دانشگاه می پردازد.
او علاوه بر دانش زیاد، از قدرت سخنوری و سخنرانی عالی برخوردار بود و به همین خاطر وکیل دادگستری می شود و بعد از آن به عنوان نماینده مردم لار، ورامین و ایوانکی به «مجلس شورای ملی» راه می یابد.
استاد عبدالرحمن فرامرزی بنیانگذار و مؤسس روزنامه کیهان است که تاکنون نیز این روزنامه منتشر می شود. او چون از قدرت نویسندگی خوبی برخوردار بود، بیشتر نوشته ها و مقاله های خود را علاوه بر کیهان، در روزنامه های عربی بحرین و مصر نیز به چاپ می رساند. او مجله «تقدم» را در شهریور سال 1306 به کمک برادرش در تهران انتشار داد.
استاد فرامرزی خدمات زیادی به ادبیات ایران کرد تا جاییکه هنگام وفاتش، رادیو تهران اعلام کرد که: «یکی از چهار ستون ادبیات ایران دارفانی را وداع گفته است».
وقتی مقاله ایی از استاد فرامرزی در کیهان چاپ می شد، روز بعد نقل مجالس و محافل می شد. او فردی متواضع، فروتن، حاضر جواب، بذله گو و مهربان بود و ذاتاً آزاد فکر و بی پروا.
استاد در ردیف نویسندگان معاصر ایران همچون: احمد آرام، جلال آل احمد، علی اصغر حکمت، علی اکبر دهخدا، دکتر ذبیح الله صفا، محمدعلی فروغی، دکتر محمد معین، صادق هدایت و جلال الدین همایی قرار داشت.
عبدالرحمن فرامرزی اولین کسی بود که قضیه فلسطین را در مجلس مطرح می کند و به صورت قاطعانه و جدی از آن دفاع می کند و حقوق فلسطینیان مظلوم را به هم میهنان خود متذکر می شود. او در کتاب خود «قضیه فلسطین» می نویسد: «قضیه فلسطین، تنها قضیه مذهب نیست، تنها سوزاندن اولین قبله پیغمبر اسلام نیست، بلکه قضیه انسانیت است».
عبدالرحمن فرامرزی هر وقت وارد مجلس می شد، بعد از سلام با لطیفه سر صحبت را باز می کرد. او همیشه در عمر خود دو چیز را آرزو می کرد: یکی اینکه با یک قلم بتواند آزادانه بنویسد و دیگر اینکه یک کرسی در مجلس داشته باشد که آزادانه حرفهای خود را بزند.
استاد فرامرزی دارای چندین کتاب است که بسیاری از آنها جمع آوری نشده است، برخی از آثار او از این قبیل اند:
1)      قضیه فلسطین
2)      سرگذشت یک بدبخت
3)      داستان دوستان
4)      خاطرات
5)      رشحات قلم
6)      دستور زندگانی (ترجمه)
استاد عبدالرحمن فرامرزی سرانجام پس از عمری تلاش و کوشش در راه بالا بردن سطح علمی و فرهنگی کشورمان ایران در سن 75 سالگی در 20 تیر ماه 1351 درز تهران دیده از جهان فرو بست و فرصت بیشتری نیافت تا به خدمات شایسته خود ادامه دهد. 
 
برخی از منابع دیگر در باب معرفی استاد عبدارحمن فرامرزی: 

جامعه شناسی خودمانی یک کتاب فوق العاده

اخیرا کتابی با عنوان ((جامعه شناسی خودمانی)) تالیف حسن نراقی به دستم رسیده که  

مطالعه آن را به همه دوستان توصیه می کنم.این کتاب خیلی صریح و بی پرده و در عین حال  

بسیارساده و روان به بررسی علل عقب ماندگی جامعه ما و نقد عادات ناپسند ما ایرانی ها  

می پردازد.   

این کتاب از سال ۸۰ تا ۸۸ بیست و دوبار تجدید چاپ شده است.   

لینکهای مرتبط: 

 

ناشر: نشر اختران  

معرفی در کتاب نامه 

        گزیده کتاب 

توصیه می کنم در اولین فرصت آن را تهیه و مطالعه کنید.